چرا در سینمای وحشت غرق می شویم

ساخت وبلاگ

وقایع اتفاقیه/ متن پیش رو در وقایع اتفاقیه منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. جذاب ترین شخصیت ترسناک جهان از ذهن او بیرون آمد. او با فیلم «شب مردگان زنده» جهانی جدید در سینما بنا گذاشت: مردگانی که راه می روند و ما را تسخیر می کنند. «جرج رومرو» پیشگام سینمای وحشت بود. این فیلمساز آمریکایی، فیلم «شب مردگان زنده» را سال 1968 با بودجه 114 هزار دلاری ساخت. محصول ذهن او نه تنها به فروش حیرت انگیز 30 میلیون دلاری رسید بلکه تا به امروز به عنوان یک «فیلم کالت» شناخته می شود. فیلمی جریان ساز و سیاه و سفید که داستان گروهی از شخصیت ها را روایت می کند که در مزرعه ای مورد هجوم زامبی ها قرار گرفته اند. درونمایه چیزی که او ساخت بیان صریحی درباره مسائل ضدنژادپرستی بود اما آنچه ماندگارتر شد، شخصیت هایی بود که او خلق کرد: زامبی ها. این موفقیت آنچنان عظیم بود که جهان رومرو را با زامبی ها و ترساندن مردم گره زد. آیا این میزان ترسیدن سالم است؟ چرا ما گرایشی غریب به این مضامین داریم؟ چگونه سریال بازی تاج و تخت، جهان را در برمی گیرد؟ سریالی با ملغمه ای از خشونت، خون، سیاست ورزی و درام که در هر قسمت آن ترسیدن و ترساندن نقشی اصلی ایفا می کند، تبدیل به پربیننده ترین سریال جهان می شود، رکوردهای دانلود را می شکند و مردم ماه ها برای دیدن قسمت جدیدی از آن انتظار می کشند؟ ترس از نگاه، بسیار رفتار نادرستی است. حفره هایی در شخصیت و روان انسانی. زندگی و مرگ رومرو اما چیز دیگری را نشان می دهد. او روز گذشته در آرامشی غریب دیده از جهان بست. روزنامه لس آنجلس تایمز به نقل از خانواده رومرو نوشته است که «او در کنار سوزان دسروچر رومرو، همسر و تینا رومرو، دختر جورج رومرو در حال گوش دادن به موسیقی متن فیلم «مرد آرام» جان فورد، یکی از آثار محبوب رومرو درگذشته است.» ما زامبی ها را دنبال می کنیم، عاشق بازی تاج و تخت می شویم، تمام صحنه ها را می بینیم، زجر می کشیم اما چشم نمی بندیم. با قتل ها، خون ها، ضربات سهمگین، جاه طلبی ها و چرخش های ناگهانی داستان کنار می آییم و خود را در داستان هایی تلخ و ترسناک غرق می کنیم. چرا چنین است؟ جهانی ماورای جهان عادی یکی از ارزش های آشکار ساخته شده در آثار ترسناک، جهانی است که فراتر از جهان عادی ساخته می شود. این ویژگی دقیقا بزرگسالان را هدف گرفته است تا آنها را با جهان کودکی شان آشتی دهد. وقتی که بزرگ می شویم تعامل خود را با رویاپردازی کودکانه از دست می دهیم و همه چیز را به صورت حقیقی اش می پذیریم و دیگر رویایی نداریم. برانا دوناوان، پروفسور مطالعات فیلم و رسانه دانشگاه سنت پیتر معتقد است: «آنچه هدف گرفته شده است فانتزی و تخیل برای بزرگسالان است. تفسیر نمادین متفاوتی از مسائل مهم اجتماعی و سیاسی روز که دیگر در واقعیت توان مقابله با آنها را نداریم.» هوشمندی خباثت بار در جهان سینمای تخت و واقعی، شخصیت های عادی هرچقدر هم درست پرداخت شده باشند درام هایی عادی دارند که نمی توانند کاملا ما را تسخیر کنند. علت این است که این دست فیلم ها چه در روایت و چه در تصویر مجموعه ای عادی و روالی معمولی را به ما نشان می دهند در نتیجه پس از مدتی مغز به آنها عادت کرده و خود شروع به پیش بینی می کند. اما کاری که زامبی ها یا سریالی مانند بازی تاج و تخت می کنند استفاده ای هوشمندانه از کارکرد مغز است. این فیلم ها روال عادی را به هم می زنند، پیش بینی را برای مغز مشکل می کنند و تمام کنجکاوی مغز را در تسخیر خود در می آورند. شکسپیرهای زمانه اغراق نیست که این دست آثار را با نمایشنامه های شکسپیر مقایسه کنیم. نمایشنامه نویس عصر الیزابت، داستان هایش را با معضلات اخلاقی، زدوخوردهای سیاسی، عشق، جنگ، نفرت، درام، غم، تراژدی و خشونت در یک جعبه درمی آمیخت. شخصیت پردازی های هوشمندانه و خلاقانه، دیالوگ های منقطع، مونولوگ های طولانی و صحنه آرایی های بدیع، ساختاری غیرقابل نفوذ در نمایش های شکسپیر ایجاد می کرد. داستان های مهیج و ترسناک معاصر همه این ویژگی ها را با هم دارند. هنرمندان امروزی مانند شکسپیر یاد گرفته اند ویژگی های گوناگون این ملغمه را طوری کمرنگ و زیرپوستی ارائه کنند که شما یک سریال یا یک فیلم را تا انتها دنبال می کنید، بی اخلاقی ها، سیاست بازی ها، عشق ها، جنگ ها، درام ها و تراژدی های مختلف را پشت سر می گذارید اما به طور مشخص نمی توانید روی یک ویژگی دست بگذارید و در نهایت اگر از شما بپرسند چه دیده اید درست مانند مردم قرن 16میلادی انگلیس به چند کلمه خلاصه می رسید: یک هملت دیوانه، یک زامبی خبیث یا زمستانی که در راه است. شکسته شدن الگوها همه چیز عجیب و غریب است. هیچ چیز شما را ناامید نمی کند. شما مدام گول می خورید. کارگردان مدام شما را به اشتباه می اندازد. فیلمنامه نویس پی درپی شما را غافلگیر می کند. شخصیت های مرکزی کشته می شوند، عروس ها در خون فرو می روند و زندگی ها نابود می شود. شما در این چرخش ها و چرخش ها گرفتار می شوید اما رها نمی شوید. در طول زمان به مرور داستان ساخته می شود، زد و خوردها به وجود می آید، فراز و فرود ایجاد و ناگهان همه چیز قطع می شود. سکون ایجاد می شود و ذهن در این سکون به دنبال آینده می گردد. آینده ای که نمی تواند پیش بینی کند. همواره به ذهن شما خوراک داده می شود اما این خوراک آن قدر نیست که ذهن را سیر کند. در نتیجه ذهن همیشه همزمان سیر و گرسنه است و تشنه اینکه بداند چه خواهد شد. اینها همه نیاز به هنری فوق العاده و شناختی گسترده دارد. هنرمندی ای که دنیای مدرن و تکنولوژی های پیشرفته به آن کمک می کنند تا رهایی از ترس و ترک لذت ترسیدن امکان پذیر نباشد. *روزبه آرش با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید

...
نویسنده : مهدی امینی بازدید : 425 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 17:54